بالاخره منم حق دارم گاهی بی جهت گریه کنم . چون چرا که نه ؟ چشمای خودمه . و بعدشم حس خوبی بهم میده .
دلم برای قدیما تنگ شده . واسه وقتی که هنوز مدرسه میرفتم . دلم تنگ شده برم تو بغل الناز و همون حس قدیمی رو بهم بده . دلم تنگ شده مهسا برگرده سمتم و با چشمای پر از اشکای دلتنگی باهام حرف بزنه . پشتم خالیه انگار این روزا . اگه بیوفتم کی میگیرَتم ؟ اون صحنه تو آزمایشگاه شیمی که گریم گرفت و اومدن جلوم وایستادن که کسی نبینتم جلو چشمَمه . سرم تو بغل مهسا بود . حسشو هیچوقتِ هیچوقت فراموش نمیکنم .
آدمای کمی واقعا منو شناختن حق دارم از دوریشون ، از نبودنشون بترسم . دیگه توانشو ندارم که این راه قدیمی رو دوباره برم . همینا ، همین چنتا مال من باشن . کل زندگیم برام بسه .

شما ها همیشه دروغگو ، نا لایق ، نا کافی ، حوصله سر بر ، آویزون ، زیادی احساساتی ، عوضی ، خیانت کار ، مقصر همه ی اشتباهای عالم و . هستن .

من ها همیشه مظلوم واقع شده ، مهربون ، درک نشده ، دوست داشته نشده ، بدون اشتباه ، خوبِ مطلق و . هستن .

+ یکیتون بیاد خلافشو ثابت کنه . من دارم کنار میکشم دیگه . بَسمه !

عارضم به حضورتون که اتاقم به رنگ سِکسی ترین صورتی دنیا در اومده و داره دلبری میکنه :)) 

فقط یکم ریزه کاریاش مونده که خوشگل تر شه . واقعا حالم از این رو به اون شد حتی با اینکه امروز صبح به خاطر پاچه ی همه ی اهالی منزلو گرفتم -__-

یه تابلو از کاور آهنگ سوییت کریچر هری سفارش دادم که رنگ صورتیش به اتاقم بیاد ، قابشم سفیده :))

دیگه جونم براتون بگه چنتا استیکر واسه آینه و یه ریسه هم واسه کتابخونم خریدم . 

قلبم طاقت این همه زیبایی رو نداره دوستان عزیزم ^_^

تهش هَممون برمیگردیم تو آغوش کسی که به بدترین شکل ممکن قلبمونو شکسته . چرا ؟ چون بدبخت و محتاج کسی هستیم که عشقمونو پَس زده ؟ چون ذات آدما اینه ؟ نه . چون ، عشقی که پس زده شده فقط پس زده شده تغییر موجودیت نداده که ! مگه الکیه ؟ حالا که این یارو این عشقو نخواست میدمش به یه یاروی دیگه . نه عشقه همون یارو اولیه رو میخواد . چرا حالیت نیست ؟ انقدر خودتو اذیت نکن تهش جات پیشِ یارویِ خودته .